بهار عربی به طور مستقیم جنبش فلسطینی حماس را درگیر خود نکرده است، اما تاثیرات غیرمستقیم شدیدی بر مشی و متحدان این سازمان گذاشته و زمینهساز رشد نوعی پراگماتیسم در درون آن شده است.
بهار عربی در سال ۲۰۱۱ که به سال جاری هم کشیده شده، به بیثباتی برخی از حکومتهای مستبد منطقه دامن زده، برخی از آنها را سرنگون کرده و برخی را نیز با بحرانهای بزرگ روبرو کرده است.
این تحولات ناگزیر بازآرایی توازن منطقهای را رقم میزند و دولتها و نیروهای فعال در عرصه سیاسی خاورمیانه را به صفآراییها و یارگیریهای جدید سوق داده و میدهد.
گروههای فلسطینی و از جمله حماس هم گرچه به طور مستقیم در معرض بهار عربی نبودهاند، ولی از پیامدها و تاثیرات آن در امان نماندهاند. یارگیریهای جدید، فرونهادن اتحادهای پیشین با برخی از کشورهای منطقه و نیز بازخوانی مشی و رویه سیاسی تا کنونی از مهمترین تاثیرات یادشده بوده است.
بهار عربی؛ هم معضل، هم فرصت
در پی کناره گیری حسنی مبارک، اسماعیل هنیه، نخستوزیر حماس در غزه که از سال ۱۳۸۶ امکان خروج از این منطقه را نداشت دوباره به سفرهای خارجی دست زد
تا زمانی که جنبشهای اعتراضی بهار عربی به شمال آفریقا محدود بود، نیرویی همچون حماس در حمایت از آنها سنگ تمام میگذاشت و حتی در در نوار غزه در حمایت از سرنگونی رژیم قذافی تظاهراتی در حمایت از معترضان سازمان میداد. ولی دامنه اعتراضها که به سوریه رسید، حماس به دردسر افتاد.
بسیاری از بنیانگذاران حماس از درون جنبش اخوانالمسلمین برخاسته یا از آن متاثر بودهاند. اخوان المسلمین در سوریه یکی از نیروهای فعال در میان معترضان و مخالفان حکومت بشار اسد است. هم به این دلیل و هم برای از دستندادن حمایت کشورهای سنی مذهب عربی، حماس باید به گونهای رفتار میکرد که به حمایت از رژیم اسد در برخورد با مخالفانش یا سکوت در برابر این رویه متهم نشود.
این رویکرد اتحاد پایدار حماس با دولت سوریه را دچار تزلزل ساخت. این در حالی بود که سوریه از سال ۱۳۷۸ مقر اصلی رهبران در تبعید حماس بوده و حکومت بشار اسد حمایت همه جانبه ای از آن کرده است. ایران و حزبالله لبنان نیز به عنوان دو نیروی اصلی ضد اسرائیلی و ضد "رژیمهای غربگرا" از طریق سوریه سایه حمایت خود را بر سر حماس گسترانده بودند.
با این همه برای حماس بر خلاف حزبالله، گسستن از رژیم سوریه چندان دشوار نبوده است، زیرا علاوه بر شیعهنبودن این گروه و اشتراک مذهبی آن با کشورهای عرب خلیج فارس، رابطه آن نیز هیچگاه با این کشورها قطع نشده است. حتی عربستان سعودی نیز به رغم خصومت با رژیم سوریه هیچگاه در صدد برنیامد که حماس را به خاطر اتحاد با این رژیم به عنوان دشمن خود تلقی کند و از آن به عنوان متحدی بالقوه در زمانی که شرایطی متفاوت در منطقه شکل بگیرد، صرفنظر کند.
دوری از سوریه و ایران
وقتی دامنه اعتراضها به سوریه رسید، حماس به دردسر افتاد
در حال حاضر قطر در تلاش است که امکانات تازهای را برای رهبری در تبعید حماس و گسست قطعی آنها با رژیم اسد فراهم کند. ولی این تنها شانس حماس نیست، زیرا در مجموع بهار عربی امکانات و شرایط منطقهای مساعدتری را برای حماس ایجاد کرده است.
در مصر در پی سقوط حسنی مبارک، اخوان المسلمین که تنگترین رابطه را با حماس داشته به نیروی اصلی سیاسی در این کشور بدل شده است.
برداشتهشدن محاصره و محدودیتهای مصر بر گرد نوار غزه که زیر سلطه حماس است از نتایج اولیه این تغییر و تحولات به شمار میرود. این گونه بود که اسماعیل هنیه، نخستوزیر حماس در غزه که از سال ۱۳۸۶ امکان خروج از این منطقه را نداشت دوباره به سفرهای خارجی دست زد. اولین مقصد سفر او مصر بود و در آنجا اولین فردی را هم که ملاقات کرد، کسی نبود جز محمد بدیع، رهبر اخوان المسلمین مصر.
ایران در اولویتهای سفر هنیه نبوده است و او حتی قبل از سفر به این کشور دیدار دوستانهای از بحرین داشت. با توجه به تنش کنونی در مناسبات میان ایران و بحرین این اقدام هنیه حاوی معنای سیاسی معینی است و میتواند از نمودهای بارز دورشدن حماس از ایران تلقی شود.
علاوه بر امکاناتی که بهار عربی برای افزایش قدرت مانور حماس فراهم آورده، سرسختی اسرائیل در ادامه شهرکسازی در مناطق اشغالی و بیعلاقگی دولت این کشور به پیشبرد مذاکرات واقعی صلح نیز عملا محمود عباس و تشکیلات خودمختار فلسطینی را که حامی این گونه مذاکرات بودند در موقعیت ضعیفی قرار داده است. عباس و مشاوران او اینک نزدیکی به حماس را عاملی برای قویترشدن خود و تشدید فشار بر اسرائیل و متحدان غربی آن تلقی میکنند.
حماس نیز در چارچوب تحولات جدید مشغول بازبینی مشی و سیاست خود در قبال اسرائیل است. این بازبینی به بحث سود و زیان استفاده از خشونت علیه اسرائیل بیش از پیش دامن زده و نشانههایی از وداع با حملات تروریستی و مسلحانه علیه اسرائیل و قبول موجودیت این کشور در مرزهای ۱۹۶۷ را در درون این سازمان تقویت کرده است.
این که غرب حاضر شده با گرایشهای معتدل اسلامی منطقه مانند اخوان المسلمین از در گفتوگو و همکاری درآید و حضور آنها در دولتهای برآمده از بهار عربی را به عنوان واقعیتی عادی و مشروع بپذیرد نیز، الگویی برای حماس است که با فاصلهگیری از مشی رادیکال خود از فهرست تروریستی غرب بیرون بیاید و با پیروزی احتمالیاش در انتخابات آینده مناطق فلسطینی رسمیت و اقبال بینالمللی بیشتری پیدا کند
دشواریها در پیشبرد مشی جدید
ایران، حمایتهای سیاسی و مالی خود از حماس را معنوی میخواند
بر خلاف متحدان قبلی حماس یعنی ایران و سوریه و حزبالله، متحدان تازه آن در کشورهای عربی و ترکیه مشوق چنین سیاستی هستند. در صورتی که محاسبات حماس درست از کار درآید و غرب همچون اخوانالمسلمین با این سازمان هم مشی تعاملآمیزی در پیش گیرد، آنگاه برای اسرائیل بیش از پیش تروریستخواندن حماس و عدم مذاکره با تشکیلات خودمختار به دلیل "فقدان مرزبندی" با این سازمان دشوار خواهد شد و با انزوای بیشتری در سطح بینالمللی مواجه خواهد شد.
در مجموع بحثها و تصمیمات کنونی در باره تشکیل دولت انتقالی مشترک میان فتح و حماس، برگزاری انتخابات عمومی همزمان در ماههای آینده در نوار غزه و کرانه غربی و نیز مباحث مربوط به امکان ادغام حماس در سازمان آزادییخش فلسطین (ساف) را باید از نتایج بهار عربی، سیاستهای سرسختانه و غیرسازنده اسرائیل در مذاکرات صلح و تحولات نظری ناشی از این روندها در درون حماس و فتح، تلقی کرد.
البته تحولات نظری در درون حماس با نوسانهایی روبرو است. سیاستهای تازه را عمدتا خالد مشعل، عمدهترین چهره تبعیدی حماس و رئیس دفتر سیاسی آن نمایندگی و ترویج میکند. دفتر سیاسی تا کنون سیاستگذار اصلی در زمینه مناسبات خارجی حماس و نوع رویکرد آن در قبال اسرائیل و نیز تامین کننده اصلی پول و سلاح برای این سازمان بوده است.
در میان رهبران حماس در درون غزه اما مخالفخوانیهایی با رویکردهای جدید در جریان است. برخی از این رهبران مانند محمود زهار، از بنیانگذاران حماس، ضمن مخالفت با مفاد موافقتنامه حماس و فتح، میگویند که فراهم آمدن امکان برای خروج حماس از انزوا نه نتیجه تغییر در مواضع آن، که برعکس، ناشی از ایستادگی بر سر این مواضع است.
این که شرایط جدید منطقه رهبری درون غزه را از انزوا خارج کرده و آنها خود در تامین پول و سلاح دست بازتری پیدا کردهاند ظاهرا موقعیت خالد مشعل و دفتر سیاسی تحت رهبری او را دچار تزلزل کرده است. اعلام خالد مشعل مبنی بر این که مایل است در آیندهای نزدیک مقام خود را واگذار کند، شاید پیامد همین تضعیف موقعیت او و دفتر سیاسی تحت رهبری او در ساختار سیاسی و اجرایی حماس باشد.
انگیزههای متفاوت یک کنارهگیری
سوریه از سال ۱۳۷۸ مقر اصلی رهبران در تبعید حماس بوده است
با این همه، در آخرین توافقات اخیر حماس با تشکیلات خودمختار فلسطینی به رهبری محمود عباس عملا خالد مشعل نقش اصلی را داشته است. این احتمال هم بعید نیست که کناره گیری مشعل زمینهسازی برای نامزدی او جهت احراز ریاست تشکیلات خودمختار فلسطینی باشد. برگزاری این انتخابات در سال جاری نیز جزیی از توافق حماس و فتح است.
محمود عباس گفته است که دیگر خود را نامزد این مقام نخواهد کرد. در درون فتح کمتر چهره شاخصی برای احراز این مقام وجود دارد و شانس مشعل در صورتی که مواضع معتدلشده او در میان همه فلسطینیان با اقبال و اعتماد روبرو شود، کم نیست؛ هر چند که معلوم نیست کشورهای غربی به همین سرعت از حضور او در راس تشکیلات خودمختار استقبال کنند و یا خواهان ادامه تصدی مسائل مربوط به سیاست خارجی فلسطینیها در دستان فتح نشوند.
در مجموع به نظر میرسد که فضای نسبتا تلطیفشده جدید در مناسبات میان غرب و برخی نیروهای اسلامگرا که در پی بهار عربی در خاورمیانه به قدرت رسیدهاند و نزدیکی و تاثیر ملموس این نیروها بر حماس، به علاوه دوری این سازمان از قطبهای رادیکال منطقه همچون ایران و حزبالله و روی آوردنش به کشورهای میانهرو عربی همه و همه از عواملی هستند که به سود مشی رو به اعتدال حماس و فرادستی جناح مروج این مشی عمل خواهند کرد.
با این همه شناوربودن وضعیت خاورمیانه مانع از آن است که در این باره بتوان با قطعیت سخن گفت و روندهایی مانند بروز انشعاب در درون حماس و ادامه پایبندی جناحی از آن به مشی و رویکردهای سابق را با تشویق و حمایت حکومتهایی مانند جمهوری اسلامی، به کلی منتفی دانست.